۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

چرا امام موسی صدر باید ربوده می­ شد؟

برای یادبود سالروز روبودنش؛ به نقل از سایت یاران صدر

حضور امام موسی صدر لبنان معادلات منطقه و حساب­های همه را به هم زد. همه، یعنی اسرائیل، گروه­های چپ فلسطینی و کشورهای عربی. دلیل خصومت موجود به نام اسرائیل با کسی چون امام صدر کاملا واضح است؛ تشکیل مقاومت در لبنان و مخالفت دائمی با موجودیت اسرائیل و تشویق همه مردم به مبارزه. گروه­های چپ فلسطینی اما با همه حمایت­هایی که امام موسی صدر مبارزه فلسطینی می­کرد و کمک به آزادی فلسطین را کمک به حفظ ارزش­های انسانی می­دانست، به دنبال نفوذ و کنترل جنوب لبنان بودند. آنان دنبال این بودند که خودشان حاکم و فرمانده باشند و شیعیان لبنان گوش به فرمان آنها. از سال ۱۳۵۶ هم که طرح اسکان فلسطینیان در جنوب لبنان مطرح شد، همه به آن راضی بودند، جز امام صدر که می­گفت فلسطینیان باید به وطن خود بازگردند، نه اینکه سرزمین دیگران به آنها بخشیده شود و مردمان دیگری آواره شوند. امام صدر همچنین بارها از فلسطینیان خواست جنوب لبنان را محل حمله به اسرائیل قرار ندهند، چرا که بمب­های اسرائیلی که در جواب حمله فلسطینیان شلیک می­شد، بر سر شیعیان ساکن منطقه فرود می­آمد، وقتی که فلسطینیان آنجا را ترک کرده بودند. فلسطینیان که اکثر رهبران آنان چپ بودند، این حرف­ها را مخالفت امام با فلسطین معنی می­کردند و به امام می­تاختند. تا جایی که چند بار به امام سوء قصد کردند و به محل سکونتش حمله کردند. با همه اینها، امام صدر می­گفت اسلحه شیعیان هرگز به سمت فلسطینیان نشانه نمی­رود. این حرف در حالی گفته می­شد که فلسطینیان رسما شیعیان جنوب را ازار و اذیت می­کردند، اما امام دعوت به صبر می­کرد تا مبارزه با اسرائیل جایش را به مبارزه لبنانی و فلسطینی ندهد.

از طرف دیگر کشورهای عربی مانند عراق، لیبی، سوریه، مصر، عربستان و … هر کدام جزبی و روزنامه­ای در لبنان داشتند تا نقشه­هایشان را عملی کند. لبنان محل معامله و خودنمایی شرق و غرب بود. حالا، این وسط مردی از ایران پیدا شده بود که همه این معادلات را به هم زده بود. مردی که مدام از لبنان واحد و روح ملی می­گفت. امام صدر هویت و خودباوری را بین همه مردم لبنان، بخصوص شیعیان دوباره ساخت تا برای خودشان و طنشان باشند و بازیچه این و آن نشوند. در نتیجه احزاب وابسته دیگر نیرو و سربازی نداشتند که برای درگیری و امتیاز گرفتن بفرستند وسط آتش و گلوله. لبنانی­ها سربرداشته بودند برای خودشان و امام صدر همه جا از حفظ لبنان دفاع می­کرد و نمی­گذاشت طرح­های تجزیه عروس مدیترانه عملی شود.

در نتیجه، توافق نانوشته­ای برای حذف امام موسی صدر بوجود آمد. همه اینها به این نتیجه رسیدند که تا موسی صدر در لبنان است، خواب و خیالشان عملی نمی­شود. در کنار همه اینها برخی ایرانیان مبارز و انقلابی بودند که روش امام صدر را مخالف مبارزه مردم ایران و نهضت فلسطین می­دانستند و بدشان نمی­آمد چنین کسی از صحنه غایب باشد. این گروه آخر، از همان روزهای قبل از ربوده شدن امام صدر تلویحا به این اتفاق اشاره کردند و در سال­های بعد درباره آن سکوت کردند و مخالف پیگیری سرنوشت او شدند. به این ترتیب پروژه ربودن امام موسی صدر کلید خورد.

چطور امام موسی صدر در روز روشن ربوده شد؟

سندی در بین اسناد ساواک درباره امام موسی صدر وجود داشت (که در چاپ مجموعه اسناد مربوط به او حذف شد) مربوط به تیر ۱۳۵۷ که در آن مامور ساواک در سوریه، به تهران گزارش می­دهد که مقامات سوریه اطمینان دادند قضیه موسی صدر تا دوماه دیگر حل شده است. این، شاید تا امروز مهمترین سندی باشد که درباره توطئه ربودن امام موسی صدر دیده شده است. محل این جنایت اما لیبی بود؛ کشوری که دیکتاتورش آنقدر دیوانه بود که انجام چنین کاری را قبول کند. اما مسئله رفتن امام به لیبی بود. رابطه امام با لیبی چندان مساعد نبود؛ علتش توهمات قذافی، دیکتاتور لیبی بود که خود را امیر عرب می­دانست و در تنها دیدارش با امام تا آن روز، خود را به خواب زده بود تا به امام توهین کرده باشد. در همان حال از خرج کردن پول در لبنان و تبلیغ علیه شیعیان کم نمی­گذاشت.

بهار سال ۵۷ اسرائیل حمله جدیدی به جنوب لبنان آغاز کرد. فلسطینیان و چپ­ها از معرکه فرار کردند و بچه­های امل و شاگردان چمران ماندند و دفاع کردند. امام صدر برای وادار کردن سران عرب به واکنش و اعتراض به این جمله سفری دوره­ای را شروع کرد. اما قرار نبود به لیبی برود. در الجزایر، هواری بومدین، رئیس جمهور، پیشنهاد کرد امام به لیبی هم برود، شاید که موثر باشد و کارشکنی­های لیبی کم شود. امام با سابقه­ای که از قذافی می­دانست راضی به این کار نبود، اما اصرارهای بومدین ادامه پیدا کرد و دیگرانی چون یاسر عرفات و پادشاه اردن و حافظ اسد هم به آن اضافه شد. سرانجام کاردار لیبی در لبنان در ۲۸ ژوئیه دعوتنامه رسمی دولتش را به امام صدر داد. امام تاریخ سفر را ۲۵ اوت اعلام کرد و گفت بدلیل بیماری همسرش، حتما قبل از اول سپتامبر از سفر برمی­گردد. در فرودگاه طرابلس، وزیر امور خارجه از امام و دو همراهش، شیخ محمد یعقوب، معاون امام و عباس بدرالدین، رئیس خبرگزاری لبنان استقبال کرد. محل سکونت امام در قسمت امنیتی هتل الشاطی تعیین شده بود. در روزهای بعد، بایکوت خبری و ارتباطی امام صدر شروع شد؛ نه خبری از حضور امام در لیبی منتشر شد و نه حتی امکان ارتباط امام با خارج از لیبی وجود داشت. حتی کاردار لبنان سه روز بعد از رسیدن امام به لیبی از سفر آنان باخبر شد. امام صدر تنها توانست تلگرافی بفرستد و به خانواده­اش خبر بدهد که برای اول سپتامبر خودش را به فرانسه (حایی که همسرش در آنجا تحت درمان بود) می­رساند.

آخرین باری که امام موسی صدر و دو همراهش دیده شده­اند، ساعت یک بعدازظهر ۹ شهریور ۵۷، ۳۱ اوت ۱۹۷۸ جلوی هتل بود که سوار ماشین­های تشریفات دولتی شدند و در جواب اینکه کجا می­روند، گفته­اند، به ملاقات قذافی. قذافی اما خودش را به ندانستن زد و گفت آنها به ایتالیا رفته­اند. دولت ایتالیا تحقیقات مفصلی انجام داد تا ثابت کند امام به آنجا نرفته است. این تحقیقات ثابت کردند امام موسی صدر هرگز ار خاک لیبی خارج نشده است.

۹ شهریور امسال سال­های ربودن شدن و غیبت امام موسی به ۳۳ می­رسد و داستان ربودن و اسارت و غربتش باز هم تکرار می­شود. باز هم چند خبر و تقدیر و تمجید…تا سال بعد و تکرار دوباره همه اینها. این وسط اما، دوران اسارت او و محرومیت ما از اوست که بیشتر می­شود.

هفته نامه همشهری جوان – شماره ۲۷۵ – صفحه روزها

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

اذعان ضمنی کیهان به تولید سلاح اتمی توسط ایران!

روزنامه کیهان؛ شماره 19709، پنج‌شنبه 14مرداد1389
همیشه گشت و گذار در صفحات روزنامه کیهان، فضایی پرتنش و پرتوهم را تصویر می‌کند که به وضوح و برای همگان قابل دریافت است که هرآنکه با آنها نیست، نتنها بر علیه آنهاست، بلکه هر آینه در حال ایجاد بحران و توطئه‌ای جدید برای منافع عده‌ای خاص است که ظاهراً مردم ایران نامیده می‌شوند. به طور خاص، در خبر ویژه صفحه دوم این روزنامه که در تاریخ ۱۴ مردادماه منتشر شد، می‌توان نکات قابل تاملی یافت. واضح‌ترین و همیشگی‌ترین ویژگی که مرا به نگارش این یادداشت مجاب نمود، آزادی بی حد و حصر نویسندگان این مجلد است که گویی خود را به هیچ ناظری پاسخگو نمی‌دانند. از ابتدای مطلب بدون هیچ‌گونه تاملی، راه و بی‌راه به ملت تهمت و توهین نثار می‌کنند تا انتها. البته بالای چشمشان هم ابرو نیست!
این نشریه، تک‌تک افراد و فعالین سیاسی منتقد و مخالف را عامل دست بیگانگان معرفی کرده و برای تنوع، یکی را به انگلستان، یکی را به آمریکا، آن یکی را به اسرائیل و این یکی را به فرانسه می‌چسباند! تک‌تک تشکل‌ها و احزاب کشور که قرابت فکری در آنها نبیند، گروهک، حزب افراطی و یا امثال اینها خطاب می‌کند. هیچ‌گاه و تحت هیچ شرایطی هم خود را پاسخ‌گو ندیده و نمی‌پندارد!
از همه این درازه گویی‌ها که بگذریم، اگر این‌گونه نظام اسلامی را متهم کردن به تولید سلاح هسته‌ای، از دهان هر گوینده و یا از قلم نویسنده‌ای جاری شود، بی‌شک بدترین نوع برخوردهای قهریه از سوی حاکمیت و بدترین ناسزاها از سوی همین کیهان در انتظار اوست. اما چه می‌شود کرد؛ این‌جا کیهان است . . .
در صدر ستون سوم بخش خبر ویژه، به ماجرایی اشاره می‌شود تا شاید از خلال این گفتار، عده‌ای را علیه یک روحانی اصلاح طلب بشوراند. اما در عمل، خواسته یا ناخواسته، فعالیت‌های هسته‌ای ایران را، فعالیت جهت تولید سلاح اتمی معرفی می‌کند! نوشته کیهان را عیناً، بدون یک واو پیش و پس، با هم مرور می‌کنیم: «عناصری نظیر کدیور در این اواخر موفق شدند فتوایی از آقای‌منتظری علیه برنامه هسته‌ای ایران بگیرند. کدیور در نامه خود برنامه هسته‌ای کشورمان را به عنوان یک تهدید به تصویر کشیده و با جنگ‌طلب معرفی کردن جمهوری‌اسلامی، خواستار فتوای منتظری شده بود! منتظری هم با توجه به فضاسازی مفصل کدیور در نامه خود، 22مهر88 پاسخ داد "ساخت و نگهداری سلاح‌های کشتار جمعی، ممنوع می‌باشد و اگر کشوری در این جهت گام بردارد نه تنها مرتکب اسراف شده بلکه موجب تهدید برای کشورهای دیگر و در نتیجه بی‌اعتمادی گردیده و بسا موجب تیرگی روابط شود. در این فرض خود سردمداران آن کشور باید از هرگونه اقدام در جهت آن سلاح‌ها پرهیز کنند و اگر نکردند مردم از حاکمان بخواهند و در صورت تخلف، دیگر کشورها، به هر شکل از آنان ممانعت نمایند"»
پر واضح است که آیت‌الله‌منتظری(ره)، هیچ نامی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران نبرده و یک فتوا و حکم کلی صادر کرده‌اند. اگر نگارنده خبر ویژه، با اصل کلام این فتوا مخالف‌اند، بحثی جداست و باید نظر فقهی خود را طرح کنند اما، اگر همه دانسته هایمان از کیهان را نیز کنار بگذاریم، در سطر اول این پاراگراف، نویسنده موضع خویش را آشکار می‌سازد. ایشان صراحتاً نوشته «فتوای آقای‌منتظری علیه برنامه هسته‌ای ایران» است. در حالی که آیت‌الله‌منتظری(ره)، علیه تولید سلاح کشتار جمعی فتوا صادر نموده و هیچ اشاره‌ای به ایران نداشته‌اند. با این همه، استنباط این روزنامه‌نگار در جای خود قابل بررسی‌ست. حتی اگر در فرض ضعیف، تصور کنیم فحوای کلام این نویسنده، اعلام تولید سلاح اتمی توسط ایران نیست، عصبانیت وی از فتوای آیت‌الله‌منتظری(رح) غیر قابل انکار است. این خشم شاید بتواند تاییدی بر موافقت این فرد و مضافاً این جریان، بر تولید سلاح‌های کشتار جمعی باشد!

۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

تلخ طنزی از ابراهیم نبوی!

سید ابراهیم نبوی، فعال سیاسی، نویسنده و طنزنویس ایرانی در یکی از آخرین نوشته هایش اشاره‌ای هم به مساله امام موسی صدر کرده است! او در مطلب خود برخی پرسش های اساسی پیرامون وضعیت قبلی و فعلی و بعدی مملکت را کرده است که سوال دوم آن مختص پیگیری سرنوشت امام موسی صدر است:

سووال دوم: با توجه به اینکه 33 سال قبل امام موسی صدر از لبنان به لیبی رفت و غیب شد و از آن موقع هیچ خبری از ایشان نیست، و اخیرا خانم امام موسی صدر از کندی پیگیری سرنوشت ایشان گلایه کرد. برای چی 33 سال است هیچ خبری از ایشان نیست؟

گزینه اول: چون مسوولان ایرانی و لیبی با هم دوست شدند، الآن سی سال است خجالت می‌کشند بپرسند بالاخره آن عزیز از دست رفته چی شد؟

گزینه دوم: فعلا لیبی با لبنان و ایران آب شان رفته توی یک جوب، کسی با غیبت طرف مشکل ندارد.

گزینه سوم: آن امام موسی صدر اگر همین الآن برود لبنان ترور می‌شود، بیاید ایران زندانی می‎شود، فعلا همانجا امن‌تر است.

گزینه چهارم: تازه 33 سال است خبری نیست، عجله نکنید. خودش می‌آید

پی‌نوشت:

از همه دوستان بابت این غیبت طولانی و عدم حضور در صفحاتشان پوزش می‌طلبم.