منبع : سایت یاران صدر
36 سال از سخنرانى امام موسى صدر، در تاریخ ۱۹فوریه ۱۹۷۵ در قالب خطبه موعظه آغاز روزه، در کلیساى کبوشیین بیروت گذشت. در این مراسم، که بزرگان مسیحیت لبنان در آن شرکت جستند، در بالاترین سطوح سیاسى و دینىِ طوائف مسیحى، و به عنوان نماد «گفتگو و تعایش» از امام صدر تجلیل به عمل آمد. شارل حلو، رئیس جمهور اسبق لبنان، در این باره مىگوید: «براى نخستین بار در تاریخ مسیحیت یک روحانى غیرکاتولیک در یک کلیساى کاتولیک و براى جمعى از مؤمنان در جایگاه موعظه سخن مىراند. این اتفاق نهتنها اعجابانگیز بلکه موجب تأمل و تفکر عمیق و درازمدت است.» اقدام بعدى امام دعوت از بزرگان مسیحیت براى ایراد خطبه هاى نماز جمعه بود، اما به سبب جنگ داخلى این برنامه تحقق نیافت
اما در طول این ۳۶ سال چنین واقعه ای تحقق نیافت تا حضور امام صدر در عید روزه کلیسای کبوشین، یگانه واقعه پیوند میان ادیان ابراهیمی در طول نیم قرن اخیر باشد.
مقاله زیر از آقای عبدالحمید معصومی تهرانی است که سیری را در حوزه گفتگوی ادیان پی میگیرد. یاران صدر از مقالات اساتید، اندیشمندان و صاحبنظران بزرگوار در این زمینه استقبال می کند. باشد که مفید فایده افتد

بسمالله الرحمن الرحیم
گفتگو میان شخصیتهای مذهبی ادیان ابراهیمی، سابقهای بس طولانی دارد که از اواسط قرن بیستم میلادی، توجه بیشتری از سوی علما و مراکز دینی به این موضوع شده است. برپایی کنفرانسها، همایشها، جلسات منظم سالیانه و تاسیس مرکزی تحت نام “سازمان گفتگوی ادیان” نشان از ضرورت و اهمیت این موضوع دارد. اما علیرغم تمامی نشستها، گفت و شنیدها و بعضا صرف هزینههای هنگفت، نهتنها تا کنون نتیجهی مشخص و مطلوبی از اینگونه جلسات و نشستها حاصل نشده بلکه امروزه تبدیل به نوعی تشریفات و عادت گردیده تا عدهای از صاحبنظران ادیان بزرگ کنار هم گرد آیند و سخنان و رفتاری تکراری و دیپلماتیک ارایه کنند. اما هر از چند گاهی اتفاقاتی رخ مینماید که از اختلافاتی ریشهدار حکایت میکند و نشان از عدم تفاهم و درک متقابل باورمندان ادیان ابراهیمی دارد. تنش اخیر جامعهی الازهر و واتیکان –که هر ساله این دو مرکز با یکدیگر به گفتگو مینشستند- خود نشانی از بی نتیجه بودن آن نشستها و گفتگوهاست.
لذا این سوال مشخص پیش میآید که برپایی این گفتگوها، نشستها و بعضا هزینههای هنگفت، قرار است منتج به چه نتیجهای شود، و چه فایده و سودی در پی آورد؟. برای پاسخگویی به آن سوال، ابتداء باید به این پرسشها پاسخ گفت که: مقصود و هدف از گفتگو میان علما و صاحبنظران ادیان ابراهیمی چیست؟. منقاد کردن دیگران به حقانیت مطلق یک دین و گرواندن آنها به مسلک خویش؟؛ یا تلاش در جهت شناخت عقاید و الهیات دیگر ادیان به منظور ایجاد تفاهم و درک صحیح و منصفانه، و یافتن مشترکات عقیدتی برای تحکیم زندگی مسالمتآمیز؟. و اساساً چگونه با افکاری که باطل مطلق، محرّف، انحرافی، کفرآمیز و شرکآلود ووو خوانده میشود، میتوان گفتگو کرد و انتظار داشت از آن تفاهمی ماندگار بیرون آید؟!.
آنها سوآلاتی است که متفکران و صاحبنظران ادیان بزرگ میبایست بدون عصبیت و مطلقگرایها بدان پاسخ دهند که هدفشان از “گفتگو” چیست و به چه نتیجهی مشخصی میخواهند دست پیدا کنند؟. در این میان نقش متفکران اسلامی به مراتب مهمتر است، زیرا امروزه آنچه که باعث بیشترین تنش و تقابل بین ادیان بزرگ گردیده، افراطگراییهای اسلامی میباشد که برخاسته از مطلقتراشیهای فکری و آیینی است که خود را عامل و مبیّن بی بدیل دستورات قرآن کریم و سنت نبوی(ص) معرفی مینمایند.
متفکران و صاحبنظران اسلامی باید بطور صریح و روشن، معلوم کنند که میزان و شاخص ارزشگذاری بر حیات دنیایی و مدنی بشر از دیدگاه معارف ثابتهی اسلام چیست؟، نوع و عقیده و دین او؟ یا انسانیت ذاتیاش که در عملکرد و گفتار نیکو متجلی میگردد؟.
امروزه این اشکال مطرح است که اگر بپذیریم، اسلام به حیات اجتماعی و مدنی انسان –بدون توجه به گرایشات فکری و دینی او- ارزش قایل بوده[۱] و پذیرفته است که هر قوم و ملتی بر اساس فرهنگ بومی و شرایط زمانی و جغرافیایی خود دارای قوانین و شرایع مخصوص خویش میباشد[۲]؛ اگر خداوند عالمیان نخواسته دنیایی یک دست از تمام جهات بوجود آورد و از این رو انسانها را با قومیتها، زبانها و فرهنگهای گوناگون خلق نموده است[۳]؛ اگر شرط سعادت اخرویی مسلمانان، یهودیان، مسیحیان و حتی صابئین ستاره پرست را عقیده به توحید، باورمندی به ثواب و عقاب اخروی و انجام عمل نیک(انسانیت) برشمرده و تاکید کرده است که هیچ خوف و هراسی در قیامت برای چنان افرادی وجود ندارد[۴]؛ اگر صحت رسالت پیامبر مکرمش(ص) را تصدیق کتب تورات و انجیلی که در دستان پیروانش بوده و هست میخواند و از یهودیان و مسیحیان بجهت عمل نکردن به آموزههای آن کتب گله میکند[۵]؛ این سوال ایجاد میشود که پس تکلیف:«جنگ و قتال کنید با کسانى که به خدا و به روز باز پسین ایمان نمیآورند و حرام نمیدانند آنچه را که خدا و رسولش حرام کردهاند؛ و متدین بدین حق(دین اسلام) نمیشوند از اهل کتاب(یهودیان و نصارى) تا آنکه در حال “خوارى” و “ذلت” بدست خود جزیه بمسلمین بدهند.»[۶] چیست؟.
با آموزههایی که دارای یک بام و دو هواست، خود را حق مطلق و دیگران را باطل مطلق میداند، و اگر چنانچه به گفتار نتوانست دیگران را منقاد خویش کند، بکار گیری ابزار قهریه را بنابر استطاعت فرض میداند، گفتگو چه معنایی میتواند داشته باشد، مگر به منظور منقاد کردن دیگران؟!. تا زمانی که صاحبنظران و متفکران اسلامی بدین پرسشها پاسخی کافی و منطقی ندهند، واشکالات را چارهجویی نکنند؛ ملاعمرها و بن لادنها هستند که مظاهر آموزهها و سخنگویان اسلام میشوند و بالتبع آن باید منتظر ظهور ملاعمرها و بن لادنهای یهودی و مسیحی نیز باشیم.
اما حقیقت معارف و آموزههای اسلام غیر از آن گفتار و رفتاری است که افراطگریان اسلامی یا علما عوامزده نشان میدهند و به زبان میرانند. قرآن کریم به عنوان شارع آخرین دین ابراهیمی؛ مبلغ و مشوق گفتگو میان پیروان دیگر ادیان است. گفتگویی نه به جهت منقاد کردن بلکه به منظور شناخت آموزههای یکدیگر با توجه به مشترکات اصولی ادیان، برای زندگی مسالمتآمیز ابناء بشر[۷]. قدر مسلم این است که تمام ادیان آسمانی دارای اصولی یکسان؛ و شرایع و مناسکی متفاوت میباشند. قرآن کریم آن مشترکات را در سه اصل کلی خلاصه کرده که هر کس در هر دین و مذهبی بدانها باورمند باشد در آخرت سعادتمند خواهد بود؛ اول: عقیده به یکتایی خداوند و خالق جهانیان (توحید و یکتاپرستی)؛ دوم: عقیده به ماندگاری اعمال و کردار و بازگشتن اثر آنها بسوی عامل(ثواب و عقاب اخروی) و سوم: انجام کردار و گفتار نیکو و پرهیز از اعمال غیر انسانی(عمل صالح)[۸]. چنانچه تاریخ انبیاء و موقعیتهای زمانی و مکانی بعثت آنان را به دقت و به دور از ذهنیتهای از پیش القاء شده مطالعه کنیم، خواهیم دید که هرگاه این سه اصل در میان قوم یا ملتی بی رنگ شده، خداوند پیامبری را به جانب آنها فرستاده است تا آن اصول را که در میان مردم مهجور مانده مجددا یادآور شود.
متاسفانه آنچه که تا امروز باعث ایجاد اختلافات و تنشها میان پیروان ادیان الهی گردیده و گفتگوهای متعدد را بینتیجه نموده، مطلقگرایهای آیینی و شریعتی است. بدین معنا که علما هر دینی عمل به احکام و مناسک شریعت خود را مایهی سعادت دنیوی و اخروی میپندارند و دیگر شرایع را مردود، منسوخ و انحرافی معرفی میکنند؛ در صورتی که قرآن کریم ضمن اذعان به تشریع شرایع و احکام متفاوت به حسب شرایط زمانی و جغرافیایی برای اقوام مختلف، هیچ شریعتی را ارجحتر و افضلتر نخوانده است. تجربهی چندین سالهی نگارنده –که آشنایی و تسلط بر عقاید و الهیات ادیان ابراهیمی دارد- این است که آنچه بنمایهی اختلاف میان علما و پیروان ادیان الهی گردیده است، اول: مطلقاندیشیهای آیینی و شرعی است؛ و دوم: عدم اطلاع و شناخت صحیح از آموزهها و الهیات ادیان دیگر میباشد. تا روزی که علما و اندیشمندان دینی مطلقانگاریهای خود را برطرف نکنند و نسبت به آموزهها و الهیات دیگر ادیان -بدور از تعصبات فرقهای- شناخت و اطلاع کافی و صحیح کسب ننمایند؛ تشتتها و اختلافات نه تنها رفع نشده، بلکه در عصر ارتباطات بر دامنهی تضادها و اختلافات خواهد افزود؛ و در چنین حالتی آتش افراطگرایهای دینی و مذهبی است که افروخته شده؛ و صلح، امنیت اجتماعی و حیات بشری را به خاکستر تبدیل خواهد کرد.
زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان همگی بر این باورند که خالق این جهان یکیست و مانند و شریک و انباز ندارد(توحید)؛ معتقدند که هر عملی ثبت و ضبط میگردد و دارای ثواب و عقابی است(قیامت)؛ و همگی ظلم، تعدی و تجاوز به جان، مال و ناموس دیگران را نفی میکنند و به حفظ حرمت و حقوق شخصی و اجتماعی انسانها سفارش مینمایند(عمل صالح). آیا با چنین وجه اشتراکاتی بهتر نیست که از مطلقگراییهای مسلکی دست برداریم، و از جانب خداوند عالم نسبت به عباداتمان قضاوت نکنیم و به تقسیم بهشت و جهنم دست نزنیم؟، چرا که خداوند بهتر از هر کسی به ادنای قلب بندگانش آگاه است.
پس بیاییم؛ تمامی مطلقگراییها و خود حقبینیها در فروعیات، بحثهای پوچ و بی ثمر، اختلافات بی بنیان و اساس، و دسته بندیها و فرقه سازیها را به دور بریزیم و همگی به ریسمان الهی چنگ بزنیم. به گاتاهای زرتشت، به ده فرمان موسی، به نصایح روح بخش عیسی، به قرآن همیشه جاودان و انسان ساز محمد و در واقع به دین حنیف ابراهیم خلیل الله.
پینوشت
۱- یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ(حجرات-۱۳)
۲- الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً(مائده-۴۸)
۳- وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ (مائده-۴۸)
۴- إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (مائده-۶۹)
۵- نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ (العمران-۳)
۶- قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ (توبه-۲۹)
۷- قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ(ال عمران – ۶۴)
۸- إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره-۶۲)